تاریخچه
صنعت نساجی از قدیمیترین صنایع بشری محسوب میشود چرا که نیاز به لباس و پوشاک بعد از نیاز به غذا و مسکن از نیازهای اولیه انسان به شمار میآید. نشانههایی از بافندگی و نساجی مربوط به دوران پارینهسنگی به دست آمده است. نشانههای ضعیفی در موراوی پیدا شده است. نشانههای مشخصی از بافندگی در دوران نوسنگی در سوئیس پیدا شده است.
«در حدود پنج هزار سال پیش از میلاد مردم غارنشین فلات ایران بر اثر تغییراتی که از لحاظ آب و هوا و تشکیل مزارع و چمنزارها به وجود آمد به دشتها روی آوردند و زندگی تازهای را آغاز کردند و در تمدن آنها نسبت به دورانهای پیشین پیشرفت بیشتری دیده شد. قدیمیترین مردم دشتنشین، مردم محل سیلک (Sialk) نزدیک کاشان بودند که آثار زندگی ایشان را در آنجا به دست آوردهاند. ..... چون در همین محل مقداری دوکهای سنگی و گِلین به دست آوردهاند تصور میرود که مردم آن زمان با صنعت نساجی آشنایی داشتهاند.»
صنعت نساجی در جریان انقلاب صنعتی رشد چشمگیری داشت.
نساجان.com...
برچسب : نویسنده : داودی nasajan100 بازدید : 40
تاریخچه صنعت نساجی در ایران
برای اگاهی از تاریخ پیدایش صنعت ریسندگی و بافندگی بایستی به همراه باستانشناسان و محققین به درون غارها برویم و از روی اثار بازمانده از قرون و اعصار پیشین و بازیافته های باستانی به واقعیتها و اطلاعاتی دست یابیم . اما افسانه های ملی ایران نیز با همه ابهام و ایهامی که دارند حقایقی را نیز به ما منتقل می کنند. شواهد و قراین موجود حاکی از ان است که صنعت نساجی در حدود ۳۰۰۰سال قبل از میلاد مسیح در ایران شروع شده و نشانه های مربوط به ان ضمن کاوشهای باستان شناسی در شوش به دست امده است. تا زمان روی کار مغولان نساجی همیشه یکی از صنایع پر رونق ایران بوده وبه علت پر مصرف بودنش در همه ادوار تلاش شده است تا کشور ما در زمینه تولید ان حالتی خود کفا داشته باشد و افزون بر این اسناد ومدارکی که موجود است ثابت می کند که در مقطعهایی از تاریخ منسوجات ایرانی جنبه صادراتی قوی هم داشته و قدرتمندان از هر وسیله ای بهره میگرفتند تا صنعت نساجی را رونق بخشند .
پس از حمله مغولان به ایران؛ همپای تغییرات متعددی که در زندگی ایرانیان به وجود امد به دلیل انکه مغولان خراج گذار دولت چین شمالی بودند و اصرار به رواج کالا های چینی در متصرفات خود داشتند منسوجات چینی در ایران رایج شد.به دلیل تنوع رنگ و ارزان بودن قیمت پارچه های چینی مصرف کنندگان استقبال خوبی از انها به عمل اوردند.تولید کنندگان داخلی نیز به جای انکه به بهبود کیفیت تولیدات محصولات خود بپردازند شروع به پایین اوردن قیمت تولیدات خود کردند تا بتوانند از نظر قیمت با بازار انها به رقابت بپردازند و عده ای نیز خواسته یا نا خواسته از گردونه تولید ورقابت خارج شدند.پس از به قدرت رسیدن صفویان با وجودی که تلاش هی گسترده ای برای احیای صنعت نساجی شد.اما به دلیل تغییر روحیه مصرف تولیدات بیشتر به پارچه های گران قیمت نظیر زری،مخمل و پارچه های ابریشمی گران قیمت منحصر شد و کماکان باتوجه به تلاشی که دولت صفویه در جهت گسترش تجارت خارجی داشت پارچه های ارزا قیمت مورد نیاز طبقات عادی اجتماع توسط بازرگانان خارجی از کشورهای دیگر وارد می شد.
در سالهای بعد از سقوط دولت صفویه،کریم خان زند هنگام فرمانروایی خود به فکر احیای صنایع بومی وسنتی کشور ،ازجمله نساجی افتاد و در این رابطه کوشید تا بر خلاف پیشینیان خود که عادت به لباس های تجملی داشتند لباسهای بسیار ساده بپوشد .در دوران بعد از کریمخان زند که امیرکبیر پای بر عرصه مدیریت کشور نهاد ،برحسب معاهده تجارتی که با سایر کشورها بسته شده بود از امدن اجناس انها به ایران جلوگیری نکرد.ولی در عین حال جنس خارجی را مردود می دانست و متاع ولباس مملکت خود را برتن می کرد.قبل از امیرکبیر،لباس سربازها از ماهوت انگلیسی تهیه می شد ولی برای تعالی رشد و توسعه داخلی دستور داد که لباس نظامیان از چوفای پشمین مازندران تهیه شود. در زمان امیرکبیر شالهای دستی کرمانی به قدری عالی بافته می شد که با شالهای کشمیری رقابت میکرد.در ان زمان سردوشی های نظامیان را از اتریش می اوردند،که یک روز یک سردوش زیبا توسط یک خانم به نام بانو خورشید دوخته شد به قصر امیر رسد و ایشان ان را پسندیدند و ان را مورد نشویق قرار دادند واعلام کردند که امتیاز تهیه سردوش را به مدت۵سال به این خانم واگذار نمایند.وی دستور داد برای او کارگاه و ابزار کار ایجاد شود و شاگردان زیاد در خدمت او بگمارند تا سردوشی های مورد نیاز ارتش را تهیه کند.در زمینه نساجی کارهای بسیاربزرگی انجام داد که از ان جمله ایجاد صنایع نوین در ایران بوده است در زمینه نساجی یک کارخانه بزرگ نخریسی و یک کارخانه بزرگ چلواربافی در تهران و چند کارخانه حریر بافی در کاشان و یک کارخانه ریسندگی در ساری راه انداری نمود.
زمانی که سیدداوود جان برای استخدام تعدادی معلم به اتریش رفته بود،خطاب به وی نامه ای نوشت:ماهوت زیاد به مصرف لباس های ایرانی می رسد ولازم است که ماهوتسازی را از اهالی اینجا یاد بگیرند تا این صنعت در ایران نیز مستحکم شود و جایگاه خودش را پیدا کند.لذا۲نفرماهوت ساز بسیار ماهر که ماهوت بسیار خوب بسازند معرفی شوند و نمونه ای نیز از اسباب و الات کارخانه ماهوت سازی را با خود بیاورند که اینجا ساخته شده و مشغول ماهوت سازی می شوند .
امیر در این دوران دستور داد به جای شال کشمیری که سود حاصله به جیب دیگران عاید می شود شالی ببافند که منصوب به امیر نمایند واهل کرمان شالی بافتند که قیمت ان به طاقه ای یکصدوشصت تومان رسید و طاقه شال معمول ومتداول چیزی درحدود سی یا چهل تومان قیمت داشت.
زمامداری امیرکبیر بسیار اندک وکوتاه بود،که این مساله باعث شد نه تنها راه او ناتمام ماند بلکه انچه رشنه بود نیز پنبه شد .چرا که بعد از رحلت امیرکبیر دیگر به ان ترتیب کار نمی کردند وشال نمی بافتند. این مساله باعث شد که سیل واردات منسوجات به طرف بازارها سرازیر شود و برای انکه حداقل توانسته باشند حمایتی از صنعت نساجی داخلی داشته باشد.،در جلسه مجلس شورای ملی طرحی اریه شد که در ان کارمندان دولت موظف شدند هر چه برای لباس خود تهیه می نمایند از منسوجات و مصنوعات داخلی و وطنی باشد. در مساعی این طرح استفاده از منسوجات داخلی برای دوخت لباس نظامیان کارکنان شهرداری و دانش اموزان مدارس به مرحله اجرا گذاشته شد این طرح طی سالهای متمادی و تاسال۱۳۳۷نیز ضعف وقوت داشت اما پس از سال۱۳۴۲حمایت از صنایع داخلی بطور کل به دست فراموشی سپرده شد و اگرچه تلاشها و کوشش هایی در این رابطه به عمل امد تا شعار ایرانی جنس ایرانی بخر را بر سرزبانها بیاندازند اما حرکت حالتی فرمایشی و مقطعی داشت و انچنان که لازم بود از ان پیگیری به عمل نیامد لذا نتایج محسوسی از این طرح به دست نیامد.در کتاب معروف ایران از اغاز تا اسلام به تالیف پروفسور گیریشمن دانشمند وایران شناس معروف،ابراز شده است تاریخ هجاری نقوشی که به۳۰۰۰سال قبل از نیلاد مسیح می رسد وپادشاه لولوبی که یکی از حکام بخر ایران بوده است با لباس کوتاه بر تن و کلاهی مدور برسر نشان میدهد،به این معناست که در ان زمان از پیدایش فن ریسندگی و بافندگی زمانی دراز شاید چیزی حدود چند هزار سال گذشته بود. بی شک بافته های اولیه به صورت شالی بردوش افکنده می شد و با بند یا چیزی شبیه طناب در ناحیه کمر بسته می شد کما اینکه هم اکنون هم در بیت قبایل غیرمتمدن و بدوی افریقا تنپوشی به همین شکل رواج دارد که عموما یک اندازه و یک شکل است و دوخت در ان نقش عمده ای ندارد . همچنین وجود پرز و شرابه بر لباس مذکور نشان می دهد که تنوع در بافت پارچه و تفکیک پارچه به نوع پشمی وغیر پشمی وهمچنین به کارگرفتن تزیینات مخصوص (شرابعه) در ان زمین معمول بوده است به همین جهت کاملا می توان پذیرفت که صنعت نساجی و پوشاک در ان محدوده زمانی،عمد نسبتا جوانی را پشت سر گذاشته و به مرحل کمال رسیده بود.بلاخص کوتاهی و بلندی لباس ها را می توان به عنوان نوعی مد اختصتصی پذیرفت و همین مساله نیز به نوبه خود گویای واقعیت تکامل در امر بافندگی پوشاک است . با همه این تفاسیر می توان نتیجه گرفت که که اغاز کار ریسندگی و بافندگی در ایران به حدود هشت تا ده هزارسال قبل از میلاد مسیح بر می گردد.
همچنین میتوان به کشفیات سیلک بر روی ظروف گلی بدست امده که تصویر پروفسور گیریشمن قدمت انرا به پیش زا قرن هشتم قبل از میلاد مسیح تخمین می زند.در مورد تصویر انسان نقش شده بر روی ظروف گلی پیدا شده ودر سیلک در کتاب ایران از اغاز تا اسلام توضیحاتی داده شده است،که تصویر انسان بر روی ظروف گلی قدیمی تر از یونان است که نیم رخ انسانی را در قرن هشتم قبل از میلاد نشان می دهد.این دانشمند در تعریف نقوش حک شده بر روی ظروف گلی سیلک می نویسد :در ظروف سیلک تصاویری از مردان که پیاده می جنگند و دارای کلاه خود و نیم تنه کوتاه وچسبان هستند نقش شده و همچنین بر روی یک مهراستوانه ای نیز تصویر جنگاوری بر پشت اسب منقوش است کهبا غولی می جنگد.وکفشهای نوک بر گشته پوشیده است.
دانشمند دیگر ایران شناس بنام رنه گووسه نیز بیان می کند که لباس های مردم اولیه ایران بیشتراز مجسمهایی شناخته می شود که در حفاری های مختلف پیدا شده ونوع لباس را مشخص کرده است.قدیمیترین مجسمه ی انسانی در فلات ایران پیدا شده است،این مجسمه کوچک بوده و متعلق به ۴۲۰۰سال قبل از میلاد مسیح می باشد لباس این مجسمهدر کاشان به دست امده است.این لباس از پارچه ای است که به صورت لنگ و کمر بسته شده است.وجوداین پارچه خود دلیل ان است که ساکنین ان روزگار فلات ایران از پوست حیوانات به طور طبیعی استفاده نمی کردند بلکه از پشم پارچه هایی می بافتند .
در غار کمربندی در نزدیکی بهشهر (مازندران)وسایلی بدست امده است که قدمت ان به چیزی حدود ۶۰۰۰هزار سال قبل از میلاد مسیح بر می گردد این وسایل نشان می دهد که ریسندگی نخ از پشم گوسفند و موی بز در ان زمان متداول بوده است .
اولین پارچه ی بافته شده در ایران به ۴۰۰۰هزار سال قبل از میلاد مسیح بر می گردد که در حفاریات شوش بدست امده است از یک تیغه ی مسی که با سفال های عهد اول در شوش بدست امده است که معلوم می کند که در دوره ی تمدن شوش (۴۵۰۰سال قبل از میلاد مسیح)بافتن پارچه معمول بود و فن پارچه بافی یا توجه به ظرافت پارچه ها کمال را طی کرده بود و قسمت هایی از این قطعه پارچه هم اکنون در موزه های لووروبافلو موجود است .
از یک میله فلزی در تپه حصار دامغان با اثار دیگری متعلق به ۳۰۰۰سال قبل از میلاد به دست امده است که این میله مخصوص ریسندگی بوده و نخ های نازک با ان می تابیدند. این میله نشانه پیشرفت ریسندگی در ان زمان می باشد . اخیرا نیز ایران در کشفیات خود که فسمتی از ان روشنگر دوران ما قبل از اریایی است بقایای دوک هاو سنگ هایی به دست امده است که نشان میدهد رسندگی در دوره ی افسانه ای ایران معمول بوده است و اسباب و لوازم داشته است.درحدود۲۷۰۰سال پیش از میلاد مسیح بافندگی ظریفتر در فلات ایران معمول شد و ظرافت پارچه های این دوره به خوبی می تواند به ما ثابت کند که دوره نسبتا طولانی بافندگی به منظور پوشانیدن تن به پایان رسیده و ابتکار و ذوق بیش از احتیاج رواج پیدا کرده بود.
بدین ترتیب از روی اکتشافات قابل استناد تاریخی و باتوجه به انچه از نوشنه های محققین و تحقیقات و ایران شناسان نقل شده است می توان پذیرفت که در ان دوران انسانهایی بوده اند که به فن ریسندگی وبافندگی دست پیدا کردند و از این فن بهره برده اند که این مساله از حدود۱۰هزارسال پیش از میلاد مسیح بوده است .در ان زمان از پشم گوسفند و بز برای بافتن پارچه استفاده می کردند.
همچنین سیری اجمالی در شاهنامه حکیم ابوالقاسم فردوسی نشان می دهد که پیشدادیان نخستین ایرانیانی بوده اند که کار ریسندگی و بافندگی و خاصه دوخت به انان منسوب بوده است.با استناد به بحث باستانی ایرانی به این واقعیت تردیدی نیست که رشتن نخ از پشم حیوانات و بافتن پارچه و فراهم اوردن فرش از پشم ونخ از زمان پادشاهان پیشدادی در ایران معمول گردیده و به این ترتیب راه کمال را طی کرده است. نویسندگان کتابهای تاریخ طبری و نوروزنامه بر این مساله متفق القول هستند که پیشدادیان سراغاز بافندگی و پوشاک بوده اند.
اولین کارخانه در زمینه نساجی پشمی با حمایت دولت و همکاری بخش خصوصی در سال۱۳۰۴تاسیس گردید.متعاقب ان شهرهای یزد،کرمان وکاشان و استانهای خراسان،مازندران،گیلان . اذربایجان نیز دارای کارخانجات مختلف صنعتی نساجی شدند. قبل از جنگ جهانی دوم حدود۴کارخانه نساجی در رشته های مختلف پنبه،پشم،ابریشم وکنف در کشور مشغول به فعالیت بودند که تولید انها به حدود ۶۰میلیون متر در سال می رسید.از مجموعه کارخانجات این دوره ۴واحد با سرمایه دولت تاسیس گردیده بود.انگیزه اصلی این کار،صنعتی کردن کشور و گسترش صنایع نساجی و ترغیب و تشویق سرمایه داران بخش خصوصی به فعالیت جهت ایجاد واحدهای ریسندگی و بافندگی در این دوره بود .رشد صنایع نساجی در سال های ۱۳۲۰تا۱۳۳۲به اوج خودش رسید و به همین جهت پارچه های خارجی در بازار ایران جولانگاهی یافتند.و ارز فراوانی را از مرز خارج کردند .
صنعت نساجی در دوران جنگ جهانی دوم با شکلات عدیده ای روبرو بود. از قبیل فرسودگی ماشین الات ،کمبود قطعات یدکی،عدم امکان ورود لوازم یدکی و مواد اولیه مورد نیاز ،مسایل کارگران وغیره از عمده این مشکلات بود ؛با اینکه درامدهای سر شاری عاید صاحبان کارخانه ها می گردید ،اما سرمایه گذاری و اصلاح وتوسعه لازم در این صنعت به عمل نیامد. علی رغم مشکلاتی که از لحاظ کاهش منابع ارزی و سرمایه های عمومی در طول برنامه عمرانی اول متوجه صنایع نساجی شد و بخش خصوصی پابپای اقدامات درستبه ترمیم نقایص و اصلاح ماشین الات پرداخت،تا جاییکه وضع کارخانه های موجود با یک تغییر و تحول اساسی روبرو گردید و کارخانه های نساجی پنبه ای از۳۰واحدبه۴۱واحد ئ تعداد دوک های ریسندگی و ماشین های بافندگی به ترتیب تا ۳۳۵۸۴و۴۴۳۷واحد افزایش یافت.
قبل اجرای برنامه عمرانی اول در کشور کارخانه های دولتی پارچه بافی که در سطح کشور مشغول به فعالیت بودند عبارت بودند از:کارخانه نساجی بهشهر،کارخانه حریر چالوس،کارخانه گونی بافی قایمشهر وکارخانه نساجی قایمشهر .قبل از انقلاب به دنبال بررسی هایی که صورت گرفت کارخانه چیت سازی تهران نیز با سرمایه دولت و با ظرفیتی معادل ۱۰۰۰۰دوک ریسندگی و۳۰۴دستگاه ماشین بافندگی تاسیس شد و به این ترتیب تعدادکارخانه های دولتی به ۵ واحد رسید این مساله در طول اجدای برنامه اول بود.در برنامه عمرانی دوم قبل از انقلاب با دیگر توسعه صنایع نساجی مورد توجه قرار گرفت.در اغاز این برنامه که در سال۱۳۳۴بود اعتباری به مبلغ ۳میلیارد ریال به این منظور اختصاص داده شد.از محل این اعتبار نوسازی کارخانجات نساجی بهشهر و قایمشهر انجام گردید و تولید ۲واحد نامبرده به این ترتیب از ۵میلیون متر و۱۷میلیون متربه۲۴میلیون متر و۳۰میلیون متر در سال افزایش یافت و متعاقب ان این اقدام با سرمایه گذاری مجدد حجم منسوجات تولیدی کارخانه چیت تهران نیز از۵میلیون متر به۳۶میلیون متر رسید و کارخانه جدیدی با ظرفیت ۲۵میلیون متر تولید سالیانه در قایمشهر تاسیس شد.کارخانه گونی بافی دیگری نیز با ظزفیت تولید ۷میلیون متر در همدان تاسیس گردید.در پایان برنامه دوم مذکور جمعا ۷۵کارخانه بافندگی پنبه ،الیاف مصنوعی ،پشم ،ابریشم و کنف در نقاط مختلف کشور موجود بود. لیکن همه انها در طول برنامه کار فعالیت نداشتند به این معنی که گروهی تعطیل و گروهی نیز با ظرفیت جزیی مشغول به کار بوده اند .
در پایان برنامه دوم بحث تولید در مقایسه با ابتدای برنامه به میزا ن قابل توجه ای افزایش یافت.یعنی تولید پارچه های نخی از ۶۲میلیون متر تولید محصولات کنفی از ۲۰۰۰هزار تن به دو برابر رسید .از سال ۱۳۱۴به بعد تولید منسوجات پشمی ونخی سیر صعودی داشت تا انجا که در سال ۱۳۴۵ایران از ورود پارچه های نخی بینیاز شد و در همین سال دو سوم پارچه های پشمی و پتوی مورد نیاز مردم از طریق منابع داخلی و یک سوم بقیه از خارج تامین گردید.در سال۱۳۴۸جمعا ۱۱کارخانه با سرمایه ای معادل ۸/۱۴۴۵میلیون ریال ایجاد گردید که از این مبلق ۵/۹۳۳میلیون ریال صرف تهیه ماشین الات شدونیز تعداد ۸۲۶نفردر واحدهای مذکور اشتغال یافتند.طی این سال ها ۶۲کارخانه بزرگ نخی و۱۵کارخانه پشم بافی در نقاط مختلف کشور کار فعال انجام می دادند.تعداد خیلی زیادی نیز واحد های نساجی نخی وپشمی کوچک بودند که در کشور فعالیت داشتند که بیشتر انها در اصفهان و تهران و یزد استقرار داشتند.
از مهمترین نکات دیگر در این دوره اموزش کارگران شاغل و ایجاد مدارس حرفه ای و دانشکده های مخصوص این رشته که در مورد دوم دانشکده صنعتی امیر کبیر (پلی تکنیک تهران)ربایت در شمار مهمترین مرکز اموزش صنایع نساجی به خصوص رنگرزی به حساب آورد.
نساجان.com...
برچسب : نویسنده : داودی nasajan100 بازدید : 30
کارخانه ریسباف مربوط به دوره پهلوی است و در اصفهان، خیابان چهارباغ بالا، بین هتل پل وخ هفت دست واقع شده و این اثر در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۸۱ با شمارهٔ ثبت ۶۰۱۸ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
به سال 1302ش شخصي به نام عطاءالملك دهش دست به كار عجيبيزد. وي كه در هندوستان درس خوانده و سالها آرزوي دست يازيدن به صنعتي را در سر ميپرورانيد، با همكاري يك آلماني به نام شونمان، كارخانهاي نساجي را به اصفهان وارد كرد. چون اين كارخانه دراراضي تاريخي هفتدست، در كنار رودخانه، نصب گرديد، ابتدا به نام كارخانة «هفتدست» خوانده ميشد. داستان كامل ورود اين كارخانه و انتقال آن به حاج محمدحسين كازروني را از زبان روزنامة «اخگر» بخوانيد: «آقاي دهش در چند سنه قبل مسافرتي به آلمان نموده و به راهنمايي مسترشونمان ماشينآلات ريسمانتابي و نساجي و تكميل پارچه و لوكومبيل و موتور خريداري كرده و پس از پرداخت بيعانة آن به ايران مراجعت نمود. در اصفهان با آقاي حاجي محمدحسين كازروني عقد شركتي بسته، جزئي سهم هم به يكي دو نفر ديگر فروخته شد.پس از آن كه ماشينآلات به سرحد رسيد آقاي دهش به بينالنهرين مسافرت نموده و وسايل حمل ماشينآلات را توسط اتومبيلهايي چهارتني، سيستم (آ م آ)كه در اتومبيلهاي يك تن و نيميفراهم ساخت و با چندين سفر رفت و آمد با مشقات زياد در مدت دو سال ماشينآلات به اصفهان وارد گرديد. زحمات آقاي دهش در وارد كردن اين مؤسسه بياندازه زياد و فقط جديت و پشتكار مشاراليه بود كه ميتوانست مبادرت به اين كار نمايد. مشكلات يكي دو تا نبود، راهها همه خراب، پلها معيوب، بارها سنگين... هر كس هم اقدام به اين عمل را نوعي از جنون خيال نموده و عامل به اين گونه عمليات را تحميق مينمود. و هر كس در ملاقات معظمله شروع به سرودن آية يأس ميكرد و ميگفت: بر فرض هم كه با زحمات زياد اين كارخانه را داير نمودي. به فوريت در اثر رقابت خارجي به كارخانجات سابق كهريزك و صنيعالدوله خواهد پيوست. اما هيچ يك از اين حرفها وقصهها و نصايح به گوش آقاي دهش نرفته و در عزم راسخ معزياليه اثر ننمود و به ارادة آهنين مقصود خوش را تعقيب نمود. بدواً براي محل كارخانه شروع به ساختمان بنايي در اراضي هفتدست، كه متعلق به خودشان بوده، و چهارنفر آلماني هم براي سوار كردن ماشينها استخدام نمود.» «در مدت يك سال و كسري بناي كارخانه به اتمام رسيد. بدواً موتورهاي محركه و لوكومبيل كارخانه در وسط بنا كار گذارده شد و پس از آن ماشينهاي ريسمانتابيو حلاجي سوار شده و در اسد مرداد 1304 به كار افتاد. ماشينهاي نساجي و تكميل هم متدرجاً در مدت يك سال سوار شده و متدرجاً مشغول كار شدند.
دراين مدتي كه مشغول ساختمان بنا و سوار كردن ماشينها بودند، به تدريج مابين آقاي دهش و آقاي كازروني مشاجرات شركتي شروع گرديده، و پيش از حصول فايده، علم مرافعه بر افراشته شد. آقاي كازروني از رساندن وجه خودداري نموده، و آقاي دهش هم در نتيجة فروش و گرو املاك و حتي سهم كارخانه نزد شريك خود ديگر چيزي نداشت. بالاخره در تهران به اعليحضرت شاهنشاهي، كه در آن وقت وزير جنگ بودند، متوسل شده و مبلغ سي هزار تومان، به مساعدت آقاي مدرس، اخذ نموده و كارخانه را تا اندازهاي از بحران نجات دادند. مجدداً اين پول هم تمام شد، مشاجرات به حال خود باقي بود. مجدداً آقاي دهش به اعليحضرت شاهنشاهي متوسل و در اين دفعه حوالة شصت هزار تومان گرفت. ولي آقاي كازروني از پرداختش، به عنوان اين كه «خودم اين مبلغ را خواهم داد» مانع شد. شركا به اصفهان آمدند ولي پول پرداخته نشد و بالاخره كارخانه تعطيل و شركا به تهران رفتند و در قصر سلطنتي با حضور امير لشكر جنوب، دولتشاهي، حاجي امينالضرب، اسلاميه و چند نفر ديگر شركت اين دو نفر فسخ و آقاي دهش با همه زحمات سهم خود را به آقاي كازروني واگذار نمود كه در مدت معيني وجهش پرداخته شود و آقاي كازروني شروع به دادن وجه براي به راه انداختن كارخانه نموده، و كارخانه قروضش پرداخته شد، و بالاخره به راه افتاد.» «كارخانه در اوايل شروع به كار كرده، مقدار زيادي ريسمان پنبه و خامة پشم به جهت قاليبافي داد. ولي پس از آن كه قسمت نساجياش به راه افتاد، بيشتر محصول خامة پشم و ريسمان پنبه به مصرف بافت پارچههاي خود كارخانه ميرسد. پيش از آن كه ماشينهاي نساجي كارخانه به راه افتد، مقداري پارچههاي دستبافت با پشمها و ريسمانهاي كارخانه بافته شد و در كارخانه تكميل گرديد و بيشتر اين پارچهها به واسطة معايبيكه داشت، در موقع فروش به پارچههاي كارخانه هم كه از ماشينها بعد در آمد، لطمه وارد آورد. اين كارخانه قادر است كه پتوهاي عالي و پارچههاي زمستاني خوب تهيه نمايد ولي عجالتاً فقط به بافتن پارچههاي سربازي و پتوهاي كم قيمت قشوني قناعت نموده است. و علت اين قناعت، نداشتن متخصص فني صحيح است كه از عهدة عمليات مفصل فني برآيند.»
چنين شد كه اولين كارخانه عظيم نساجي اصفهان به مديريت شخصي و ذهن اقتصادي حاج محمدحسين كازروني به راه افتاد و البته اين آغاز راه بود. اما كازروني روحي بلندپرواز داشت و از آن زمره سرمايهداراني نبود كه به ممر معاش خود قناعت كرده در فكر توسعة كار نباشند. چنين بودكه دو سال بعد راجع به كارخانة وطن ميخوانيم:«كارخانة وطن در بدو امر تنها داراي 12 ماشين نساجي بوده، ولي به همت آقاي كازروني 24 دستگاه نساجي ديگر بر تعداد فوق مزيد گرديده و همچنين ماشينهاي ديگري از قبيل ماشين شستشو، ماشين مالش، ماشين چلهكش و موتور و غيره هم نيز طلبيدهاند كه بعضي از آنها تدريجاً وارد اصفهان گرديده و بعضي ديگر به بوشهر رسيده و قريباً وارد و نصب خواهد شد.» «به طوري كه كسب اطلاع نمودهايم، آقاي كازروني در نظر دارند كه صدي پنجاه بر ماشينهاي ريسندگي فعلي علاوه نمايند. مصرف مواد خام فعلي اين كارخانه بالغ بر ششصد خروار پشم و پنبه ميشود، ولي پس از ورود ماشينهاي جديد مصرف مواد مزبور ساليانه متجاوز از يك هزار خروار خواهد شد. حاليه در داخل و خارج اين كارخانه قريب به يك هزار نفر زن و مرد اشتغال دارند». «پارچههاي فعلي اين كارخانة مهم و با عظمت را همه كس ديده و به لطافت و استحكام آنها پي برده و در اين صورت شايد چندان محتاج به توصيف ما نباشد، ولي چيزي كه در اين مورد ذكرش را فرض ذمة خود ميدانيم اين است كه در بدو امر به واسطة پارهاي موانع، قدري هم به واسطة عدم تجربه و تخصص در امر شناسايي مواد خام، كارخانة وطن بعضي پارچههاي خشن و درشت بيرون داد كه به همين جهت كساني كه پارچههاي اوليه مزبور را مورد استعمال قرار دادند، تا حدي دماغشان سوخته و موجبات يأس و نوميديشان فراهم آمد. ولي پس از آن كه تدريجاً رفع موانع گرديده و تخصص و تجربه كارگران ايرانيِ آن در طي اين دو سه سالة اخير به حد لزوم رسيد، اينك پارچههاي آن كاملاً خوب و مرغوب گرديده، به طوري كه غالب اشخاص خريده و به نام «خارجه» آنها را ميفروشند و مردم هم تا حدي به محسنات آنها پي بردهاند.» سال بعد روزنامه اعلام كرد كه كارخانه يك دستگاه موتور به قوة 200 اسب به همراه ماشين تصفية پشم و نيز ماشين تكميل پارچه نيز وارد و نصب كرده است. به اين ترتيب پنجاه درصد بر محصولات كارخانه افزوده شده است. «خوشبختي در اين جاست كه همت آقاي حاج محمدحسين كازروني خستگيناپذير است و باز اخيراً ماشينآلاتي طلبيدهاند كه در بين راه است و پس از ورود و نصب آنها صدي پنجاه بر قسمت ريسندگي اين كارخانه افزوده خواهد شد. سابقاً كلية مواد شيميايي اين كارخانه از آلمان طلبيده ميشد. ولي حاليه قسمتي از اين مواد در خود كارخانه تهيه ميشود.» روزنامه اضافه مي كند كه از حالا ديگر كارخانه شبانه روزي شده و 1200 كارگر زن و مرد در آن مشغول كار ميباشند. نيز اضافه مي كند توليد كارخانه در هر شبانه روز هزار متر پارچة اعلا و پنج شش عدد پتو مي باشد. در شهريور سال 1310 كارخانة وطن قدم ديگري در تربيت نيروي متخصص برداشت. كارخانه كه ديگر تحت مديريت جوان و فعال فرزند حاج محمدحسين به نام حاج محمدجعفر به كار ميپرداخت و تا آن زمان هشت متخصص آلماني را دراستخدام خود داشت، با آموزش كارگران ايراني، شش نفر از آنها را به وطن خود عودت داده و علاوه بر اين يك كارگر ايراني را نيز براي فراگيري تخصص به آلمان اعزام داشت.
نساجان.com...
برچسب : نویسنده : داودی nasajan100 بازدید : 68
رسیدن اصفهان به جایگاه یک شهر صنعتی و تبدیل شدن آن به «منچستر شرق» در دوره پهلوی اول، یک اتفاق ناگهانی و بدون زمینه نبود. این حادثه ریشه در استعدادهای و فراهم آمدن محیط مساعد کشوری داشت.
با گذشت حدود نود سال از برپایی نخستین کارخانه نساجی اصفهان (کارخانه وطن) جا دارد که تاریخ نساجی این شهر به صورت دقیق و علمی ثبت و ضبط گردد. این کتاب با انعکاس متن روزنامهها و اسناد مربوط به صنعت نساجی اصفهان سعی کرده است قدمی در این راه بردارد.
صنعتی شدن اصفهان، موضوعی است که بر بیشتر جنبههای حیات شهری و اجتماعی این منطقه اثر گذاشت. برپایی 9 کارخانه عظیم نساجی تا سال 1320 و بعد از آن رسیدن این کارخانهها به تعداد بیست کارخانه، تا سال 1345، شهر اصفهان را وارد مرحله تازهای كرد. صنعت به خودی خود و بدون شرایط لازم در هیچ کجا رشد نمییابد و اگر هم از اتفاق در جای نامساعدی کاشته شود، بعد از مدتی خشک شده و از بین خواهد رفت. (نمونه آن دو کارخانه نخریسی دوره ناصری است) چه شد که در این دوره پنجاه ساله، به یکباره اصفهان در صنعت نساجی استعداد خود را یافت و در بستر خود این صنعت را نشاند و شکوفا گردانید؟ این روند چه اثراتی بر حیات اجتماعی مردم شهر بر جای نهاد؟ شهرسازی و فضای شهری را تا چه حد متحول کرد؟ وجود این همه کارخانه بر موضوعات اجتماعی مانند بیکاری، سواد، مهاجرت، حمل و نقل، بیمههای اجتماعی، خدمات درمانی، بهداشت و امور خیریه چه اثری بر جای نهاد؟ جنبشهای کارگری و تحولات سیاسی وابسته به آن چه بودند؟ در این کتاب سعی شده است از دریچه روزنامهها و اسناد به بخشی از این پرسشها پرداخته شود. شاید این خصوصیت روزنامه باشد که موضوعات را تک بعدی نمینگرد. مثلا در میان هزاران سندی که راجع به کارخانههای نساجی اصفهان برجای مانده است، شاید هیچ کدام بهاین امر اشاره نداشته باشند که وجود این همه کارگر، در خیابانهای شهر چه تغییراتی بهوجود آورده و یک نمونه میزان دوچرخهسواران در خیابانها را چه اندازه زیاد کرده بود. جنبش کارگری و نزاعهای خیابانی در هیچ کجا بدین وضوح بر صفحه کاغذ نیامدهاند. پیامدهای زیستمحیطی صنایع نساجی، به عنوان مسایل روزمره، بیشتر در روزنامهها انعکاس مییافت. کارنامه مدیران صنایع به روشنی در مطبوعات همان روزگار قابل بررسی است. نگاه مردم عادی و روزنامهنگاران، بهعنوان نماینده افکار عمومی، نسبت به صنعت و جنبههای مختلف آن، در کتابها و اسناد یافت نمیشود، بلکه در خلال اوراق روزنامههاست که میتوان به این دادههای مهم دست یافت.
نساجان.com...
برچسب : نویسنده : داودی nasajan100 بازدید : 51
انقلاب صنعتی با ماشینی شدن تولیدات منسوجات آغاز شد و صنعت نساجی به دلیل ماهیت و ویژگیهای خاص خود زمینه رشد سایر صنایع را فراهم آورد. در ایران نیز این صنعت از قدمت طولانی برخوردار بوده و یکی از مهمترین بخشهای اشتغالزا است که در سالهای اخیر با مشکلاتی روبرو شده و توجه به مشکلات این صنعت شامل:قاچاق منسوجات به داخل کشور، عدم امکان تامین مواد اولیه با کیفیت مطلوب و با قیمت ارزان، افزایش قیمت تمام شده محصولات نساجی به دلیل پایین آمدن 2Lبهرهوری و عواملی همچون بالا بودن نرخ بهره بانکی،تورم بالای سالانه،به هم خوردن تعادل عرضه و تقاضا با عنایت به پایین آمدن قدرت خرید مردم و بیمه نبودن نرخ ارز مورد نیاز صنایع،مستهلک بودن ماشینآلات تولید در تعدادی از واحدهای تولیدی و...میباشد،سپس اقدامات صورت گرفته توسط کشورهای پیشرو در این صنعت آورده شده است که شامل کاهش هزینههای تولیدی و ضایعات از طریق اتوماسیون پیشرفته به منظور رقابتی کردن کالاهایشان از لحاظ قیمت، بهبود کیفیت و ارائه طرحها و مدلهای جدید و مشتری پسند، تحقیقات وسیع برای دستیابی به نظرات،خواستهها و علایق واقعی مصرفکنندگان در بازراهای داخلی و ...در نهایت نیز پیشنهاداتی ارائه شده است.
نساجان.com...
برچسب : نویسنده : داودی nasajan100 بازدید : 65